کد مطلب:141861 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

شهادت علی اکبر
هنگامی كه علی اكبر با آن حملات شجاعانه بر دشمن می تاخت، ناگاه چشم «مرة بن منقذ عبدی» به جناب علی افتاد؛ او گفت: «گناهان عرب به گردن من باشد اگر پدرش را به عزای او ننشانم» [1] ناگهان «مره بن منقذ بن نعمان عبدی» شمشیری بر فرق علی زد. علی از آن ضربه بی تاب شد. دیگران نیز بر او حمله ور شدند و با شمشیر او را قطعه قطعه كردند. [2] .

«علی» دست به یال اسب خویش انداخت تا از آن معركه او را بیرون كشد. [3] آن قوم از هر طرف آن سلاله زهرا علیهاالسلام را زخمی می زدند. هنوز رمقی در تن داشت كه فریاد برداشت: «یا أبتاه! علیك منی السلام هذه جدی رسول الله صلی الله علیه و آله یقرئك السلام و یقول: عجل القدوم الینا و شهق شهقة فارق الدنیا؛ [4] ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب كرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب كن، و سپس نفسی كشید و به دیار باقی شتافت».


[1] الارشاد، ج 2، ص 106؛ تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 449.

[2] مقاتل الطالبيين، ص 115؛ الارشاد، ج 2، ص 106.

[3] ابصار العين، ص 52.

[4] مقاتل الطالبيين، ص 115؛ اللهوف، ص 49؛ بحارالانوار، ج 45، ص 44.